سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نچ

 

 

آرشیو مطالب
صفحه نخست
بهمن 89
اسفند 89
اردیبهشت 90
خرداد 90

 

 دوستان
فاطمه
سلاله
داداش محمد

 

 امکانات جانبی
RSS 2.0  

بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 11848

 

فیزیکانه!

امروز این نگار خانوم و فاطمه (که الهی خدا شفا شون بده)افتاده بودن رو دنده خنده!...هرهرهر وسط کلاس فیزیک دارن میخندن...

نزدیک بود بزنم شل و پلشون کنم...مهم این نیست که میخندیدن مهم اینکه جلوی معلم فیزیک بودن...این چند روزه خیلی بداخلاق شده!(معلم فیزیکمون)...

همین هفته پیش بود...:توی کلاس تست هی بهمون تشر میزد میگفت ساکت!...آخرشم دید ماساکت بشو نیستیم اون ژست مهربانانه اش رو کنار گذاشت و گفت:خفه شید لطفا! و من یکی خفه شدم!

واما نگار...ایشون همچنان به این رویه ادامه دادند تا سرکار خانوم (فیزیک نژاد) فرمودند:اگر یه بار دیگه حرف بزنی از کلاس میندازمت بیرون!..

وقتی من و فاطمه داشتیم باهم تستی رو که داده بود حل میکردیم گفت:فاطمه بلند شو برو ته کلاس!...(ما خودمون ته ته کلاس بودیم )......

ما معمولا میشیم سپر بلای دیگرون...نه در این مورد بلکه در موارد دیگه...مثلا بغل دستیه ما توی امتحان تقلب میکنه اسم مارو میدن معلم...اسم دادن همانا و نمره کم کردن از مستمر و انضباط هم همانا!

اما واقعیتش گاهی اوقات توی امتحانا باهم مشارکت میکنیم...البته فقط توی امتحانهای دینی و زبان و مطالعات و ...

 


شنبه 89/12/7 | پیام های دیگران ()

 
 

Weblog Theme By Blog Skin

قالب وبلاگ